سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حسادت و تملّق روا نیست، جز در جستجوی دانش . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات
تبادل لینک خودکار - افزایش رتبه و بازدید در گوگل.
بازدید امروز :21
بازدید دیروز :43
کل بازدید :235584
تعداد کل یاداشته ها : 308
103/2/17
7:32 ع
نمی دونی چی بپزی؟ از سایت ما بازدید کن!!

6 قانون برای نجات زندگی مشترک شما

 زن و شوهرهای بسیاری هستند که احساس می کنند به راحتی نمی توانند با هم حرف بزنند و مشکلات شان را با صحبت کردن حل کنند. اگر شما هم جزو این دسته هستید دکتر فیل برای تان راه حل ویژه ای دارد.
 

افراد زیادی هستند که هنگام صحبت کردن ترجیح می دهند گو ش های شان را ببندند و به حرف های طرف مقابل گوش ندهند و تا جایی که می توانند بر گفت و گو مسلط باشند و اگر هم طرف مقابل چیزی بپرسد تنها به دادن جواب های سربالا اکتفا کنند. اگر دوست دارید برای باقی عمرتان بیشتر تنها زندگی کنید، می توانید جزو این دسته افراد قرار بگیرید اما اگر اینگونه فکر نمی کنید و ارتباط برای تان مهم است باید تکنیک های خاصی را یاد بگیرید. در این جا دکتر فیل روان شناس معروف آنچه را که شما برای اصلاح گفت وگوهای تان احتیاج دارید به شما یاد می دهد.

چراغی روشن کنید
مشکل بسیاری از افراد این است که واقعا نمی دانند چه نوع ارتباطی را می توان یک ارتباط خوب دانست و اصلا ارتباط صحیح یعنی چه؟ آن ها گاهی فراموش می کنند حرف زدن و گوش کردن از اساسی ترین ابزارهای هر ارتباطی است و به وسیله این 2 رکن است که شما می توانید از احساسات طرف مقابل تان باخبر شوید و احساسات تان را هم به طرف مقابل انتقال دهید و تمام مشکلات موجود در رابطه را حل کنید. شاید این جمله معروف را شنیده باشید که «به جای این که بر تاریکی لعنت بفرستی چراغی را روشن کن» بنابراین به جای این که مدام در زندگی گله کنید که با همسرتان نمی توانید به راحتی حرف بزنید و به توافق برسید، باید هنر و مهارت ارتباط را یاد بگیرید تا دیگر مشکلی به نام نبود ارتباط در خانواده شما وجود نداشته باشد.

قانون اول- شفاف حرف بزنید
باید سعی کنید تا حد ممکن واضح و شفاف صحبت کنید. سعی کنید هر آنچه می گویید یا اشاره می کنید یا قصد دارید به طور ضمنی به دیگری بفهمانید کاملا دقیق بیان شود و اگر طرف مقابل تان (دوست یا همسر) حرف های تان را به درستی متوجه نشد یا آن ها را به چالش کشید؛ بهتر است به طور کامل برای او توضیح دهید که معنی حرف های تان چیست و آنچه می گویید چه معنایی می دهد. البته منظور این نیست که شما باید هرآنچه فکر یا احساس می کنید را برای دیگران توضیح دهید بلکه این جا منظور این است که وقتی وارد گفت و گو شدید و آگاهانه تصمیم گرفتید که بعضی چیزها را فاش کنید باید آن ها را شفاف بیان کنید.

قانون دوم- مهم است که او چه می شنود
کسانی که یک طرفه ارتباط برقرار می کنند بیشتر دوست دارند حرف بزنند ولی هرگز گوش نمی دهند و اصلا توجهی هم نمی کنند که آیا طرف مقابل شان حرف ها را متوجه شده است یا نه. مهم برای اینگونه افراد فقط حرف های خودشان است این که بگویند: «من از تو می خواهم که...» یا «تو باید این کار را انجام دهی.» یا.... در واقع تمام آنچه این افراد از ارتباط می دانند همان چیزی است که خودشان می گویند و اصلا برای شان اهمیتی ندارد که دیگران چه می شنوند و نتیجه چنین ارتباطی چیزی نخواهد بود به جز تنش و تضاد.

اما به نظر شما وقتی اینگونه افراد به دنبال جواب و بازخوردی از طرف مقابل هستند، چه اتفاقی می افتد؟ مثلا زن می گوید: «من از تو می خواهم که کارهای الف و ب و ت و ث را برای من انجام دهی، به نظر مشکلی نداشته باشی؟» و شوهر جواب می دهد: «خب انجام کارهای ج، چ، خ برای من چندان مشکل نیست.» جای تعجب نیست آن ها اصلا همراه خوبی برای هم نیستند، حرف های هم را متوجه نمی شوند و حتی در مورد یک چیز یکسان هم حرف نمی زنند. وقتی شما از طرف مقابل جواب و بازخورد بخواهید یعنی این که بیشتر بخواهید بفهمید که او چه شنیده است یا این که خودتان چه گفته اید، در واقع نوع ارتباط بین تان را روشن تر می کنید و متوجه می شوید واقعا چقدر بین شما ارتباط صحیحی وجود دارد و در کجا باید شفاف سازی شود.

قانون سوم- به انگیزه ها توجه کنید
چه شما گوینده باشید چه شنونده باید تمام حرف هایی که بین تان رد و بدل می شود برای تان کاملا واضح و شفاف باشد، شما باید هم به انگیزه و نیت پشت حرف ها توجه کنید و هم پیامی که داده می شود، مثلا اگر شما شوهری دارید که می گوید: «تو همیشه همانند بازجوها رفتار می کنی، مدام می خواهی از من سوالات متفاوت بپرسی، از من استنطاق کنی و مرا آزار دهی» از این جملات نباید به سادگی گذشت شما باید سعی کنید بفهمید پشت این کلمات او چه چیزی وجود دارد. آیا او می خواهد شما را دچار عذاب وجدان کند تا چیزی را نبینید؟ یا شما به دلیل نداشتن احساس امنیت که در درون تان وجود دارد بیش از حد سعی می کنید زندگی او را کنترل کنید؟ وقتی شما اینگونه سوالات را از خود بپرسید علت و انگیزه بسیاری از کارها و رفتارها را درک کرده و در نتیجه می توانید از همان جا مشکل را حل کنید.

اگر شما از شوهرتان بپرسید: «آیا باز این جمعه هم می خواهی با دوستانت بیرون بروی؟» در حقیقت شما می خواهید به همسرتان بگویید که دوست دارید زمان بیشتری را با او بگذرانید اما بهتر است سعی کنید پیام تان را به درستی بیان کنید تا او نیز بتواند جوابی متناسب با آن به شما بدهد.

قانون چهارم- مطمئن شوید منظور او را درست فهمیده اید
اگر می خواهید همواره ارتباط درست و صحیحی بین شما و همسرتان وجود داشته باشد باید توافق کنید هنگام صحبت مدام با یکدیگر منظورتان را چک کنید تا مطمئن شوید منظور هم را به درستی متوجه شده اید و همیشه با صداقت تمام به هم جواب دهید مثلا می توانید از همسرتان بپرسید: «آیا احساس تو دقیقا همانی است که می گویی؟ آیا من منظورت را درست فهمیده ام؟» البته فراموش نکنید وقتی شما از او سوال می کنید باید این آمادگی را نیز داشته باشید که حقیقت و جواب درست را بشنوید. بعد باید آماده باشید او نیز همین گونه سوال ها را از شما بپرسد و شما هم باید با صداقت تمام به او پاسخ دهید، مثلا اگر پرسید: «آیا واقعا حالت خوب است؟» اگر واقعا چندان اوضاع تان رو به راه نیست، این جسارت را داشته باشید که جواب دهید: «نه، حالم خوب نیست.»

پس برای اطمینان از اینکه احساسات همسرتان را به درستی فهمیده اید باید از او سوال بپرسید.

راهنمای عملی برای یک گفت و گوی موثر

زیاده روی نکنید؛ در یک گفت و گو بیشتر افراد وقتی اولین انتقاد را از خودشان می شنوند تمایل شان برای ادامه گفت و گو بسیار پایین می آید. با نقد بعدی حالت دفاعی آن ها بیشتر می شود و قدرت پذیرش حرف های بعدی هم کاهش می یابد. با انتقاد سومی که از آن ها می کنید احتمالا دیگر تنها با خود حرف می زنید و آن ها حرف های تان را گوش نمی دهند، در این حالت بهتر است بیش از این ادامه ندهید چون ممکن است گفت و گو کاملا منحرف شود پس انتقادهای خود را جایی یادداشت کنید تا در زمان دیگری آن ها را با طرف مقابل تان مطرح کنید.

از حرف خود برنگردید؛ گروهی از انسان ها با شجاعت چیزهای بسیار مهمی را می گویند اما بعد با کوچک جلوه دادن آنچه گفته شده است موجب تضعیف ارتباط شان می شوند، مثلا به طرف مقابل می گویند: «من فکر می کنم تو واقعا شخصیتی بد جنس و آزاردهنده داری.... و می دانم که من باعث شده ام که تو خود را اینگونه نشان دهی.» نه؛ شما نباید برای بیان احساسات واقعی خود عذرخواهی کنید، وقتی پیام خود را به طرف مقابل رساندید، روی حرف خود بایستید و از آن برنگردید.

به او نشان دهید حرف هایش را می شنوید؛ وقتی طرف مقابل با شما صحبت می کند گهگاهی با رفتارها یا کلمات ترغیب آمیز به او نشان دهید که حرف هایش را می شنوید. این رفتارها ساده هستند، مثل برقراری ارتباط چشمی، تکان دادن سر و... یا گفتن عبارات و کلماتی چون، خب، درست است، گرفتم، آها و... شما با این رفتارها یا کلمات به طرف مقابل می گویید من در حال گوش کردن به حرف هایت هستم پس به صحبتت ادامه بده.

قانون پنجم- شنیدن تنها کافی نیست، احساس هم مهم است
بیشتر مردم شنونده هایی منفعل هستند. اگر می خواهید به شنونده ای فعال تبدیل شوید نیاز دارید که بر 2 ابزار مهم تسلط پیدا کنید. یک روان شناس معروف به نام کارل راجرز این 2 ابزار را بازتاب مفهوم و بازتاب احساس می نامد، البته من با همه نظرات راجرز موافق نیستم ولی او در اینجا انگشت روی نکته بسیار مهمی گذاشته است.

وقتی می گوییم «بازتاب مفهوم گوینده» منظورمان این است که وقتی به حرف های کسی گوش می کنید به او جواب یا بازخوردی می دهید که نشان دهنده این است که پیام واقعی حرف های او را درک کرده اید اما همه چیز این نیست و چیزهای دیگری همچون درک احساسات نیز مهم است، بگذارید با مثال منظورم را روشن تر کنم که چگونه یک فرد ممکن است اطلاعاتی را از حرف های طرف مقابل به دست بیاورد اما منظور و پیام او را درک نکند.

فرد الف: «متاسفم که دیر کردم؛ هنگامی که می خواستم از خانه بیرون بیایم سگم به خیابان پرید و با یک ماشین تصادف کرد.»
فرد ب(بازتاب مفهوم): یعنی سگت با یک ماشین تصادف کرد.
الف: درست است.
ب: آیا سگت مرد؟
الف: بله.
ب: بعدش با جسدش چه کردی؟

در این مثال فرد ب نشان می دهد که صحبت فرد الف را شنیده است اما به طور واضحی فرد ب تاکید اصلی او را متوجه نشده است.

برای اینکه بتوان در یک موقعیت نسبتا احساسی یک شنونده فعال بود، فرد ب نباید تنها به بازتاب اطلاعات واقعی اظهار شده فرد الف اکتفا می کرد، در این نوع گفت و گوها بازتاب احساسات نیز مهم است در واقع بازتاب احساسات به طرف مقابل می فهماند که شما نه تنها حرف های او را شنیده اید بلکه با او همدلی هم کرده اید و دقیقا احساس او را درک می کنید. این چیزی است که باعث می شود طرف مقابل از صحبت با شما احساس رضایت کند. اگر بخواهیم بازتاب احساسات را با مثال روشن کنیم این گونه می شود:

الف: «متاسفم که دیر کردم هنگامی که می خواستم از خانه بیرون بیایم سگم به خیابان پرید و با یک ماشین تصادف کرد.»
ب(بازتاب احساسات): وای چقدر بد.... حتما الان احساس خیلی بدی داری.
الف: آره درست است، 12 سال بود که آن سگ را داشتیم، بچه های من واقعا دوستش داشتند.
ب: مطمئنم که الان آن ها خیلی ناراحتند، واقعا متاسفم که چنین اتفاقی برایت پیش آمد.

توانایی بازتاب احساسات و نه فقط بازتاب مفهوم برای داشتن یک ارتباط موفق ضروری است.

قانون ششم- فیلترهای تان را بشناسید
وقتی من و شما با هم در حال گفت و گو هستیم نمی توانم روی چگونگی ارتباط برقرار کردن شما کنترلی داشته باشم، تنها می توانم روی چگونگی دریافت هایم از حرف های شما کنترل داشته باشم. می توانم چیزها و عواملی را شناسایی کنم که در من وجود دارند و باعث می شوند که حرف های شما را به درستی متوجه نشوم، در اینجا این عوامل و چیزها را فیلتر می نامم. برای این که بتوانید یک شنونده خوب باشید باید فیلترهای درون تان را شناسایی کنید. شاید شما برای گفت و گو یک دستورالعمل خاص داشته باشید، شاید در حال قضاوت درباره طرف مقابل و گوینده اید و به هیچ وجه به او اعتماد نداشته باشید، شاید عصبانی باشید یا... هرکدام از این فیلترهای روانی می توانند تا حد زیادی چیزی که شما می شنوید را تغییر دهند.

فیلترها باعث می شوند که خیلی زود تصمیم بگیرید، ممکن است با پیش داوری درباره همسرتان او را قبل از این که حرف هایش را بشنوید محکوم کنید و مثلا نتیجه بگیرید که او دیگر شما را دوست ندارد، در واقع اصلا برای تان مهم نیست که او به شما چه می گوید بلکه حرف هایش را تغییر می دهید تا آن ها را شبیه تفکرات و احساسات و عقاید خودتان بکنید. با کمی کاوش در درون تان فیلترهای تان را شناسایی کنید. اگر شما از آن ها آگاه نباشید به راحتی بسیاری از ارتباطات تان خراب می شود چون شما حرف های طرف مقابل را در ذهن تان تغییر می دهید و اصلا برای تان مهم نیست او چه می گوید.

وقتی قرار است درباره موضوع مهمی صحبت کنید که به لحاظ احساسی نیز درگیر آن هستید، محیطی را برای گفت و گو انتخاب کنید که حواس تان در آن جا پرت نشود تا بتوانید به طور کامل روی آنچه می گویید و می شنوید تمرکز کنید.

1doost.com


  

 

تست زن ذلیلی و مرد سالاری (طنز)
تو رو خدا جا نزن و تا آخرش بخون



1. با خانومت داری از یه مغازه لباس فروشی دیدن می کنی و ایشون از یه لباس 250.000 تومنی خوشش میاد:

الف- زود با هم میرین تو مغازه و تمام حقوق یه ماهتو دو دستی تقدیم صاحب مغازه می کنی و تا آخر اون ماه غذاهای طبیعی از قبیل باد و نور و هوا و ... می خورین!

ب- تا خانوم میاد اون لباسو نشونت بده خودتو به کوچه علی چپ میزنی انگار نه انگار که با تو بوده ! یه جوری مثل برق و باد از اونجا دورش میکنی و تا اون لباس از مد نیفتاده به اون منطقه بر نمیگردی!

2. با خانومت داری میری رستوران، موقعی که به رستوران می رسید:


الف- جلو جلو و دو دستی درو براش باز میکنی که احتمالاً اونایی که از اونجا رد میشن فکر میکنن جنابعالی پادو تشریف دارید!
ب- بهش دستور میدی هر چه زودتر درو باز کنه!

3. خونتون مهمون دارید:


الف- زود پا میشی و واسه خنده مهمونا هم که شده مثل دست و پا چلفتی ها واسشون چایی میریزی و میاری.
ب- با قیافه کاملاً جدی و مردانه (جنم دار) اشاره میکنی به خانومت تا هر چه زودتر واسه شما و مهمونا چایی بیاره.

4. یه روز تعطیل باحال:


الف- با همسرت میری بیرون و اون روز مثل علاف ها تو خیابون ول میگردید و شب گرسنه و تشنه میاین خونه و یه چیز حاضری میخورین تا صبح کله سحر برید سر کار!
ب- بدون توجه به همسرت شب قبل از روز تعطیل با دوستات قرار میزاری تا فردا برید گردش و کلی حال کنید و بعد از ظهرشم برید استخر و اگه زنت هم زیاد حرف زد فوری می فرستیش خونه مامانش اینا!

5. خانومت رفته عروسی و تو با دوستات تو خونت جمع شدید که یه دفعه خانومت مثل جن بسم الله ظاهر میشه:


الف- یهویی خودتو گم میکنی و به دوستات میگی اصلا ًنخندن و زود میری پیش خانومت و التماس میکنی آبروتو جلو دوستات نبره!
ب- اصلاً انگار نه انگار خانومت اومده. با دوستاتون میگید و میخندید و خانومت حتی جرأت نمیکنه بیاد سلام کنه!

6. داری تو تراس سیگار میکشی که یهو خانومت سر میرسه:


الف- خودتو گم میکنی و نمیدونی چیکار کنی. شایدم سیگارو قورت بدی! اونوقت باید پول 100 باکس سیگار رو بدی واسه دوا درمون!
ب- برمیگردی و با قیافه حق به جانب به خانومت دستور میدی یه لیوان چایی واست بیاره (یه چایی دپش بعد از سیگار خیلی حال میده!)

7. امروز قراره مادر زنت با شصتاد تا از فامیلاش مثل قوم تاتار حمله کنن خونتون واسه ناهار:


الف- اون روزو مرخصی میگیری و همش تو خونه میمونی و به همسرت کمک میکنی تا مادر زن و قومش بیان واسه قتل و غارت و چپاول...
ب- ساعت 2 اون روز که خانومت زنگ زد : کجا موندی؟ بهش میگی امروز سرت شلوغه و رییس گفته باید امشب تا ساعت 11 اضافه کار بمونی وگرنه اخراجی!!!

8. تو شرکت نشستی و داری با منشی خوشگلت گل میگی و گل میشنوی که یهو خانومت بدون در زدن وارد اتاقت میشه:


الف- جلو منشیه به تته پته میفتی و رنگت مثل چغندر سرخ میشه
ب- خانومتو از اتاق میفرستی بیرون و بهش گوشزد میکنی وقتی میخواد بیاد تو باید در بزنه (اصل اول تمدن!)

9. ساعت 2.30 نصفه شب صدای بچه 4 ماهتون از خواب بیدارت میکنه و پی میبری که آقا پسر گلت دسته گل به آب داده:


الف- زود پا میشی و در یک حرکت برق آسا بچه رو عوض میکنی طوری که خانم محترمت اصلاً نفهمه و خواب شیرینش قطع نشه و تا صبح بوی خوب آقا پسر تو مشامت بمونه!
ب- هماهنگ با بچه شروع میکنی به داد زدن و این کارو اینقدر ادامه میدی تا بالاخره خانومت بیدار بشه و همه کارا رو انجام بده، چون هر چی باشه اون مادره و مهارتش تو بچه داری خیلی بیشتره!

10. بابا بی خیال ...


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

توضیحات برای اینکه بسنجی چیکاره ای:
برای هر پاسخ الف 0 امتیاز و برای هر پاسخ درست (ب) 2 امتیاز در نظر بگیر.


اگه امتیازت 15 به بالا بود:

آقا تبریک میگم!
 شما یه مرد نمونه هستی. در عین حال انسانی فهیم، منطقی، تابع نظم، با کمالات، شریف و خانواده دوست هستی! همسرت بهت افتخار میکنه!
ایول بابا تو دیگه کی هستی!
 تو تمام مراحل زندگیت موفق هستی!

اگه امتیازت بین 15-5 بود:

شما مردی هستی که یه کم به همسرت رو میدی. در عین حال مرد چندان موفقی نیستی و تزلزل شخصیت داری! دلیلش هم گوش کردن به حرف همسرته! باید به خودت بیای و شکوه و اقتدار یه مردو به خاطر بیاری!


اگه امتیازت کمتر از 5 بود:

خاک بر سرت!
آخه به تو هم میگن مرد؟! آبروی هر چی مرده بردی... مرده! جسد، خجالت نمیکشی نشستی اینجا واسه من تست هم میدی؟! هیچ فکر کردی که زن ذلیلی چیه و مرد سالاری کدومه؟!

البته همه اینا رو که خوندید شوخی بود و از اونجا که دوستان به من فوروارد کرده بودند گفتم شاید خوندنش برای شما عزیزان هم خالی از لطف نباشه. اینطور نبود؟ امیدوارم گل خنده بر لبتون نشسته باشه و هیچوقت چنین احساسی در وجود آقایون و خانم های محترم خصوصا شما دوستان صمیمی در گروه پرشین استار که متاهل هستید یا در تدارک ازدواج هستید، خلاصه این ذهنیت در رفتار هیچ زوج موفقی وجود نداشته باشه و نگذارید هرگز شرایطی بوجود بیاد که خدای ناکرده زندگی رو با میدان جنگ اشتباه بگیرید و بخواهید در زیر یک سقف بالاتر و پایین تر یا برنده و بازنده ای رو مشخص کنید ...

بگذارید واژه "
زن ذلیلی" و "مرد سالاری" که حاصل تلقین حس برتری جویی و ایجاد آشوب در زندگی های مشترک هست به فراموشی سپرده بشه و به جای اون صلح و صفا و آرامش که سرلوحه عشق و صمیمیت در روابط زناشویی است معنای واقعی خودش رو در خانواده ها به جای بگذاره و تفاهم که نتیجه ای جز خوشبختی را به همراه نخواهد داشت روشنی بخش و موجب سعادت و نیک بختی تک تک زندگی انسان های والای این مرز و بوم شود.


زنـدگی ساختنی است نه گذراندنی
بمان برای ساختن نساز برای ماندن

 


  
  

شک داشتن به همسر

خانه و خانواده | شک داشتن به همسر رابطه یک جاده 2 طرفه است. چرا فکر می کنید که همسرتان باید به شما اعتماد کند و هیچ رازی در مقابل شما نداشته باشد، در حالی که خودتان نمی توانید به او اعتماد کرده و حقایق زندگی تان را برایش بیان کنید؟
 

بوق ممتد تلفنی که بی جواب می ماند می تواند شروع یک دعوای تمام عیار زناشویی باشد. ممکن است فکر کنید که مشکلات شما درست در همین لحظه شروع شده اند و با همین تلفن بی جواب ساده، همسرتان اعتماد چند ساله اش را به شما از دست داده است اما اگر کمی به گذشته برگردید و نگاهی به اصول اعتماد سازی در زندگی مشترک بیندازید، می بینید که همه چیز از اینجا شروع نشده است. ممکن است همه رفتارهایی که پیش از این به نظرتان ساده و بی اهمیت می رسیدند، امروز به جان زندگی تان افتاده باشند و از همسر آرام و منطقی شما، زنی شکاک ساخته باشند. اگر دوست ندارید چند ماه یا چند سال دیگر این رفتار را تجربه کنید، بهتر است قانون های اعتماد به یکدیگر را بشناسید و برای عملی کردن آن ها در زندگی مشترک تان دست به کار شوید.

وعده های کوچک را جدی بگیرید
بــرای این کـه همسرتان به شما اعتماد داشته باشد نباید کار خارق العاده ای انجام دهید. نخستین و مهم ترین قدم این است که همیشه و در همه چیز، حتی چیزهایی که به نظرتان کوچک و بی اهمیت می رسند، قابل اعتماد باشید. حتی اگر هیچ وقت پیمان شکنی بزرگی نکنید و همیشه با همسرتان صادق باشید، جدی نگرفتن این موارد کوچک می تواند بیش از هر چیز دیگری اعتماد او نسبت به شما را از بین ببرد. یادتان نرود، از خرید یک پاکت میوه، تا برنامه ریزی سفر یا تعهدهای بزرگ تر و جدی تر زندگی، هرچیزی را که به همسرتان وعده می دهید باید عملی کنید. لازم نیست به هر خواسته ای که او مطرح می کند جواب مثبت دهید. سعی کنید تنها چیزهایی را بپذیرید که توان انجام دادن شان را دارید و هرگز برای خوش کردن دل و شاد کردنش، قولی ندهید که نمی توانید انجام دهید. یادتان نرود که زن ها هیچ کدام از حرف های تان را فراموش نمی کنند.

رازهایش را فاش نکنید
اعتماد او را از دست ندهید و رازهایش را به یک موضوع عمومی تبدیل نکنید. یادتان نرود که آنچه در یک رابطه مطرح می شود، باید در همان رابطه هم بماند. برای سرپیچی از این قانون هیچ استثنایی وجود ندارد و شما نمی توانید به بهانه عصبانیت یا دعواهای زناشویی، رازهای همسرتان را فاش کنید. این یک اصل تغییر ناپذیر است که اعتمادی که از بین می رود، به همین سادگی ها تجدید نمی شود.

این جاده 2 طرفه است
رابطه یک جاده 2 طرفه است. چرا فکر می کنید که همسرتان باید به شما اعتماد کند و هیچ رازی در مقابل شما نداشته باشد، در حالی که خودتان نمی توانید به او اعتماد کرده و حقایق زندگی تان را برایش بیان کنید. شاید در آغاز برای شما که همیشه زندگی تان را در دل تان نگه داشته اید سخت باشد اما اگر اعتماد همسرتان برای تان اهمیت دارد، باید رازهای تان را برایش فاش کنید و از احساساتی که هر روز و هر لحظه دارید برایش صحبت کنید. هرگز به بهانه این که بعضی موضوعات جزو قلمرو شخصی تان هستند یا این که گفتن شان ارزشی ندارد، او را از جریان زندگی تان بی خبر نگذارید زیرا در صورت باخبر شدن از همان اتفاق ساده هم می تواند به شما شک کند و گمان کند که در زندگی شما اتفاقات مهم تری هم وجود دارند که او از آن ها بی خبر است.

توازن داشته باشید
در نظر گرفتن منافع خود و بی توجهی به خواست طرف مقابل و آنچه به نفع رابطه شماست، خیلی زود اعتماد همسرتان را از بین خواهد برد. اگر برای ساختن یک اعتماد همیشگی جدی هستید، پس این نکته را هم نادیده نگیرید. سعی کنید در زمان انتخاب و تصمیم گیری، چیزی را انتخاب کنید که به نفع همسرتان و زندگی مشترک تان هم باشد. مسلم است که همیشه نباید منافع خودتان را نادیده بگیرید و خواسته های خودتان را قربانی این اعتماد سازی کنید. شما باید بتوانید توازنی میان این 2 ایجاد کنید. منظور از توازن این نیست که یک بار همه چیز به نفع شما و یک بار همه چیز به نفع همسرتان باشد بلکه شما باید در مجموع تصمیماتی را بگیرید که به صلاح ازدواج تان است.

زنان بدون این حس نمی توانند زندگی کنند
این که شما باید در طول روز به هم پیامک یا ایمیل بزنید و نشان دهید که نگران یا دلتنگ یکدیگر هستید، یک موضوع حذف نشدنی است اما گذشته از این، شما باید به صورت رو در رو هم با هم وقت بگذرانید. گرفتاری یا خستگی را بهانه نکنید. هر هفته با هم بیرون بروید، سعی کنید که هر روز با هم غذا بخورید، یک فیلم یا یک برنامه تلویزیونی ببینید یا این که در مورد موضوعات ساده روزمره با هم گفت و گو کنید. این که شما نقش پررنگی در زندگی روزانه هم بازی کنید، یکی از اصول مهم برای ساختن اعتماد هست. حضور مداوم شما به همسرتان این حس را می دهد که از همه لحظات زندگی شما باخبر بوده و بر همه چیز مسلط است. این حسی است که زنان بدون آن نمی توانند زندگی کنند.

عذر خواهی کنید، تکرار نکنید
هنگامی که اشتباهی از شما سر می زند عذرخواهی کنید. هیچ چیز بیشتر از اشتباهات شما نمی تواند اعتماد همسرتان را از بین ببرد. از گفتن این جمله نترسید و به خاطر غرورتان همه چیز را خراب نکنید. البته مهم تر از این عذرخواهی اولیه نشان دادن پشیمانی تان در رفتارهای تان است. اگر با او بلند حرف زده اید یا این که رفتاری کرده اید که او را آزار داده، تکرار آن اتفاق می تواند همه چیز را بدتر کند و باعث شود که همسرتان ارزشی برای این عذرخواهی های کلامی هم قائل نشود.

کنترلش نکنید
هر فرد در یک رابطه، به یک سرمایه گذاری برای ایجاد اعتماد در رابطه نیاز دارد. سعی نکنید مدام از همسرتان انتظار داشته باشید، او را کنترل کنید و بالای زندگی مشترک تان بایستید و همه چیز را کنترل کنید. در زندگی مشترک تان موقعیتی برابر با همسرتان برقرار کنید و به او اطمینان دهید که خواسته ها و انتظاراتش به اندازه خواسته های شما اهمیت دارند. اگر شما دوست دارید در مورد پوشش یا تصمیمات مهم تر زندگی او اظهارنظر کنید باید به او هم حق دهید که در مورد شیوه زندگی تان نظر دهد و انتظار تغییراتی را داشته باشد، حریم خصوصی او را بپذیرید و سعی نکنید به بهانه عشق مدام از او باج بگیرید و برای زندگی اش حد و مرز تعیین کنید.

چک نکنید
اعتماد را به زور نمی توان به دست آورد. اگر همسرتان در شما این حس را ایجاد کرده است، پس دیگر نیازی به چک کردن مدام او ندارید. شما می توانید با ذکاوت زندگی مشترک تان را زیرنظر بگیرید اما حق ندارید به بهانه به روز کردن اعتمادتان، مدام در تعقیب و گریز باشید و به عرصه خصوصی زندگی او مثل تلفن همراه یا صندوق ایمیلش سر بزنید. از طرف دیگر نباید به او این حس را بدهید که مدام تحت نظر است. اگر شما به همسرتان و زندگی مشترک تان اعتماد دارید، پس دیگر مشکلی باقی نمی ماند و اگر احساس می کنید که دور از چشم شما اتفاقاتی در حال انجام است، بهتر است مفصل و شفاف با هم صحبت کنید و تصمیمی جدی برای ادامه زندگی تان بگیرید.

از متخصص کمک بگیرید
اگر شما برای ساختن اعتماد در زندگی مشترک تان هر راهی را رفته اید و به تمامی موارد گفته شده هم توجه کرده اید اما پاسخی نگرفته اید، باید راه دیگری را بروید. در صورتی که همسر شما با مشکل جدی در اعتماد کردن به اطرافیانش و به ویژه شما رو به روست، بدانید که واکنش های شما یا تلاش برای متعهد بودن و جلب اعتمادش کارگر نخواهد شد. اگر شما واقعا نسبت به رفتارهای تان و کارنامه اعمال تان در این زندگی اعتماد دارید اما همسرتان باز هم نمی تواند به شما اعتماد کند، بهتر است برای نجات زندگی تان از یک متخصص کمک بگیرید.

  منبع : برترین ها

  
<      1   2   3   4   5   >>   >