در بسیاری از فرهنگ ها اعضای بیرون از خانواده نقش مهمی در زندگی روزمره خانواده دارند. مثلاً در فرهنگ های شرقی مثل چین یا کره، اجداد در گذشته برای ارشاد و پند بودند و بر اعضای خانواده اعمال نفوذ می کردند.
همچنین در بعضی جاها رسم بوده که زوج های تازه ازدواج کرده در خانه ی داماد سکونت کنند و مادر شوهر عروس مدیریت امور خانه را به عهده بگیرد.
رابطه اعضای خانواده با اعضای بیرون از آن همیشه سازگار و هماهنگ نیست. در بسیاری از افسانه ها جنگ و جدال بین همسران با مادر زن ها و مادر شوهر ها، عمه ها، عموها، دایی ها و خاله ها، یا پدربزرگ ها و مادربزرگ ها. حتی بین والدین و فرزندان آنها ثبت شده است!
پیوندهای سببی و نسبی احساس مسئولیت و تکلیف مقابل ایجاد می کند. همانطور که مادر یا همسری احساس "وظیفه" می کند تا به بستگان مسن تر سر بزند و حتی مراقبت از آنها را بر عهده بگیرد، مادر زن ها و مادر شوهرها هم ممکن است احساس کنند که "حق " دارند تا در مورد طرز بار آوردن نوه هایشان اظهار نظر کنند و ایراد بگیرند.
ما باید این احساس مسئولیت و دلسوزی بزرگترها را درک کنیم،به نظراتشان فکر کنید ، شاید حق با آنها باشد یا پیشنهاد های خوبی داشته باشند.
در مقابل شان گارد نگیرید و همواره به آنها احترام بگذارید، همانگونه که انتظار دارید درآینده فرزندان و همسران آنها به شما احترام بگذارند.
و در نهایت اگر احساس کردید که وارد بعضی مسائل خصوصی شما شده اند که آزرده شده اید، با مهربانی به آنها بگویید که از آنها ممنونید که به فکر شما هستند اما در مورد این مسئله خودتان قبلاً تصمیم گرفته اید.
همچنین بچه ها نیز نیاز دارند تا با اعضای بیرون از خانواده ارتباط برقرار کنند و فعالیت ها و روابطی خارج از خانواده اصلی خود داشته باشند.
مادرها و پدرها معمولاً این روابط را تنظیم می کنند و با پی جویی اینکه آنها کجا می روند و چه می کنند، به نقش مراقبتی خود می پردازند. ارتباط با خویشاوندان مسلماً بسیار مناسب و مورد علاقه ی فرزندان است و نباید این رابطه را از آنها دریغ کنیم.